یکی از همراهان همیشگی خانه فعالین محیط زیست، سرکار خانم شیرین یوسفی، دلنوشته ای در مورد دریاچه ارومیه، خطاب به استاندار آذربایجان شرقی نوشته اند که حاوی درد مشترک مردم آذربایجان است.
اگر گوش شنوایی که سالهاست فعالان اجتماعی آذربایجان برای شنیدن این دغدغدهها میجستند ، امروز بر صدر مدیریت کلان استان آذربایجان شرقی نشسته باشد، امیدوار خواهیم بود، دلنوشته این فعال اجتماعی تلنگری برای عزم والی جدید آذربایجان برای نجات جان آذربایجان و چشم آبی ایران باشد.
در ادامه این یادداشت را با شما به اشتراک میگذاریم:
جناب آقای استاندار ! دریاچه ارومیه هنوز زنده است.
وقتی رویدادهای تلخ و شیرین سیاسی و اجتماعی از یکسو و طبیعی و اقلیمی چند روز اخیر از سوی دیگر را به مثابه تکههای پازلی کنار هم میچینم، در تصویر مغشوش و مبهمی که بواسطه نگرانی از خشک شدن دریاچه ارومیه برای فرداهای آذربایجان و ایران تداعی شده بود، اندک نور امیدی پاشیده می شود. یادداشت حاضر روایت شوری است که از این چیدمان ترکیبی در ذهن من به عنوان مادری ایرانی که دغدغه خانه بزرگترش یعنی ایران عزیز را دارد، برانگیخته میشود.
دیگر این روزها بر کمتر کسی پوشیده است که آذربایجان و منابع آبی آن نیز یکی از قربانیان تغییرات اقلیمی است. بعبارت دیگر صابون تغییرات پرشتاب اقلیمی دارد به تن آذربایجانیها هم می خورد. تفاوت فاحش و عظیمی که در تجربه زیسته امروزی آذربایجانیها و نسلهای قبلتر بوجوده آمده، دلیل این مدعاست.
ما آذربایجانیها در طول سالیان دراز به روان بودن نهرها و رودخانههایمان، شادابی مراتع و دشتهایمان، پرباری درختان میوهمان ، پاکی و زلالی هوایی که نفس میکشیدیم و پُری و سرشاری دریاچه ارومیهمان عادت کرده بودیم. برای ما آذربایجانیها وزش بادهای نمکین و به راه افتادن طوفانهای شن آغشته به نمک، زمستانهای خشک و بی برف و تابستانهای مملو از گردوغبار و در این آواخر پهنه بیآب و نمکین دریاچه ارومیه غیر قابل باور و حتی دور از تصور بود.
لذا نه مردمان در کوچه و بازار و نه مسئولان در سطح استانی و ملی هیچ کدام انذار فعالین دل خون محیط زیست و هشدار کارشناسان را جدی تلقی نمیکردند.
ما آذربایجانیها باورمان نمیشد که روزی روزگاری جای موجهای آبی دریاچه ارومیه را کلوخههای نمکی سخت و شور بگیرد. ما آذربایجانیها تصور نمیکردیم که جای شناورها و لنج های روی دریاچه را لودرها و کامیونهایی بگیرد که آمدهاند تا از قِبل بردن املاح بر جای مانده بر بستر خشکیده دریاچه، مرده خواری کنند. مسئولین ما فکر نمیکردند انتقال بین حوضهای آب، علیرغم هزینههای فراوان آن، اینچین بی فایده باشد و البته مردم ما از یاد نخواهند برد که آقایان وکیل و وزیر نوید چه نوش دارویی را برای احیای دریاچه به واسطه حفر تونل زاب و انتقال آب سد کانی سیب به آن داده بودند.
جناب آقای استاندار !
آنچه که در سطور بالا آمد فقط روایت قسمت بسیار کمی از تلخیهای داستان توسعه ناپایدار و عدم تمکین به اصول حکمرانی خوب در بخش آب در آذربایجان بود. اما دانش و تجربه حاصل از چندین سال فعالیت مدنی را وقتی در کنار باور به لطف حضرت حق قرار میدهیم ورق برمیگردد و از تلخی داستان اندکی کاسته میشود.
جناب آقای استاندار!
انتصاب شما به عنوان استانداری جوان و انقلابی و انگیزه بالایتان برای کار جهادی و عزمتان برای تحقق کاری ماندگار برای آذربایجان و بر سر مهر آمدن آسمان در دومین ماه زمستان، بزعم من آن نیمه پر لیوان مدیریتی کلان در استان است، که می تواند راهگشا باشد.
بارشهای مناسب بهمن ماه و گزارشهایی که از فعال شدن دوباره چند چشمه در بستر و اطراف دریاچه میرسد، تئوری مرگ دریاچه و عدم امکان احیای آن را رد میکند. این شواهد نشان میدهد دریاچه ارومیه هنوز زنده است و امکان احیای دوباره این پهنه آبی راهبردی وطن، وجود دارد.
لازم به ذکر است که میزان بارش از ابتدای سال آبی جدید تا ۶ بهمن نسبت به زمان مشابه سال قبل بیشتر است و فقط ۱۶ میلیمتر با میانگین طولانی مدت بارش فاصله دارد .
مجموعه شواهد نشان می دهد که اگر مدیریت منابع آبی حوضه آبریز دریاچه ارومیه درست انجام میگیرد زنده نگه داشتن آن در کوتاه مدت و انشاالله احیای کامل آن تا ۵ سال آینده امکانپذیر است.
استفاده از اختیارات حاکمیتی، به کارگیری ظرفیتهای جامعه مدنی در توجیه کشاورزان، دامداران و جامعه روستایی، برای پذیرفتن و کنارآمدن با چالشهای مترتب بر کشاورزی پایدار و تغییر الگوهای کشت، همچنین بسیج امکانات بخش خصوصی و صنایع بزرگ و کوچک در استان همگی زمینه ساز انجام مهمترین و موثرترین کار برای نجات دریاچه ارومیه یعنی تخصیص حقابه سه و چهاردهم میلیارد مترمکعبی در سال، پس از تخصیص آب شرب و پیش از تخصیص حقابه کشاورزی و صنعت است.
پرواضح است ندیدن صعوبت مدیریت و دشواری سامان دهی پیامدهای تجویز چنین نسخه ای نهایت سادهانگاری است. ولی آموزههای فرهنگ جهادی و دستاوردهای روحیه انقلابی در کنار به کارگیری دانش و فن، در باور جمعی ما خواستنها را مساوی توانستنها می کند.
و این گونه به فضل خدا می توان الگوی مدیریتی ماندگاری نه تنها برای آذربایجان، بلکه برای ایران عزیز برجا گذاشت.
شیرین یوسفی – فعال اجتماعی